این یادداشت درروزنامه کلمه وبا ملاحضات آن نوشته وچاپ شده است تیتردیگری هم می توانست داشته باشد
" داوران اصلی در راهند "
دراین روزها چهرهایی از دکترعبدالکریم سروش دیدیم که برای ما ناظران که هرنکتهایی که گفته است، خواندهایم ونگاه منتقدان به آثار او را نیزدیدهایم تا راههای بسیار رسیدن به حقیقت را بدون حب و بغض پیدا کنیم، بسیارعجیب است. چهرهایی که انگار نه برمدار مداراست و نه برسبیل تحمل. انگار باید خطی میان عبدالکریمی که سروش مدارا و تحمل دیگران میداد و سروشی که کریمی از دست میدهد و عصبانیت جای آن را میگیرد، کشید.
درنامهایی که در آن استاد نه از سر سروش که از در خروش روی به میرحسین موسوی داشت وترشرویی به محمود دولتآبادی بسیار نکته بود که دلمان لرزید. آیا مدارا فقط درکتابهاست و بر میدان واقعیت آنچه میماند خشم و خشونت است؟اگرمعتزله به حکومت برسند حکم به عزل دیگران می دهند ؟
برای ما ناظران که هم دولت آبادی و هم سروش و... را به آن دلیل که مینویسند شب چراغ میدانیم تا خطی از ترسیم پگاه داشته باشیم، عزیزند. اما آنچه از آن خروش میماند این که متفکر مسلمان حرمت نویسندهای را که پیش از او مینوشت، نگاه نداشته بود. این نکته را نمیشود انکار کرد که هرکسی که در ساحت فرهنگی برجسته میشود، محصولی است از آن چه گذشتان او بودهاند. چه له وچه علیه آن بیندیشد .
نکاتی ازآن خروش برای ما ناظران باقی میماند که ذکر مصیب آن خالی از لطف نیست.
غریب بود، استاد که به اجبارخانه در مریلند اختیارکردهاند محمود دولتآبادی را غارنشین ورونشسته دانسته بودند که از خواب برخواسته. زمانی که دکترعزیز ما درآزمایشگاه دل درگرو ترکیبات شیمیایی عناصرداشت، دولت آبادی، شاملو، بیضایی، آشوری، شایگان و... مینوشتند و برای جامعه ایران آشنا. این چهرهها گونههای جدید ادبی و ساحت متفاوت فکر و فرهنگ را وا میکاویدند و به همین دلیل شناخته شده بودند نه غارنشین.
قطعا شرایط برای اهالی قلم همیشه سخت بوده است و برای استاد سروش سختتر، اما قتلهای رنجیرهایی که رخ داد، بازازخانواده دولتآبادیها جان باختند و بهانهای شد تا کسانی دیگر که سالهای اولیه انقلاب شریک همه اتفاقات خوب و بد بودند - امروز به هیچ قیمتی حاضرنیستند مسئولیت دیروزخود را بپذیرند- رحل اقامت به ینگه دنیا بردند. اگر پایان آن ماجرا آبی برای در خانه ماندهها که مرغ عروسی و عزایند (که شما بخوانید غارنشین) چون دولتآبادی نشد، اما راهی برای هجرت اینان شد.
روشنفکران در این سالها برای چاپ حداقلی آثارخود درگیربوده و مشکل داشتهاند و شاید آنقدر از داشتن رسانه محروم بودهاند که حرفهای نویشان - به دلیل تحریم های رسانه ایی - دیربه گوش ما رسید که تو گویی ازدهانه غاری صدا میدهند .
پرسشی ازآن نامه حاصل میشد وآن اینکه آیا نگارنده بسط تجربه نبوی برصراط بودهاند که دولتآبادی را گلادیاتورخوانده و قدر و شأن او را به عنوان رماننویس ندانسته بود. اگرسروش خادم فرهنگ است ، بیشک برای ما، دولتآبادی نیز خادم فرهنگ است و هنوز کسی رمانی به گونه کلیدر ننوشته است که یگانه است این رمان.
درپایان آن نامه دکترعبدالکریم سروش آورده بود :« اما مباد ازیاد ببرند که ناقدان را خوراک درندگان کردن، تصویر موحشی است که هیچگاه ازیاد جوانان این دیار نخواهد رفت و... » قطع به یقین اینکه دکترسروش خود را ناقد دانسته ودولت آبادی را درنده ، و این چیزی است که ما جوانان این دیار فراموش نمیکنیم .
اما در نامه تازه منتشرشده شما که با تیتر« کتمان حقیقت چرا ؟»درروزنامه اعتماد ملی چاپ شده است. ما مشتاقان را براین باورداشت که شما قرارست رازهای یک واقعیت تاریخی که راهی به حقیقت خواهد برد را با در میان خواهید گذاشت که باز هم این گونه نبود . بازهم شما به دولتآبادی کم مهری کرده بودید و او را تحریک شده توسط آقای مسجد جامعی دانسته و او را توهینکننده ، دورغگو و درشتگو میدانید. درحالی که درکنه سخنرانی دولت آبادی تنها یک پرسش بود که برای ما نیز همچنان آن پرسش باقی است .
سالهاست که اگرکسی حرف و سخنی ازانقلاب فرهنگی وشورای انقلاب و نقش شما درآن پرسیده است، شما انگشت اشاره به سوی دیگران گرفته واشارتی به پاسخ نمیکنید .
انقلاب فرهنگی اتفاقی بوده است که درآغاز انقلاب رخ داده و به واقع در هر دو نامه متاخر شما برای ما ناظران که درحال آموختنیم معلوم نمیشود که شما ازآن واقعه دفاع میکنید یا تبری میجوید . شما که همیشه برسبیل بیان حقیقت کوشیدهاید چرا این واقعیت تاریخی را باز نمیگشایید و نقش خود را برای ما روشن نمیکنید. انتظار ما ازشما که سروش کریمی دارید این است که با همان مدارا که سالهاست درسش را به ما میدهید، پرده ازاین مستور بردارید و نقش خود را بازگو کنید تا ما بیخبران آگاه و آن همچون شما با خبران آموخته ونقش خودرا بازگو کنند. براساس نامههای شما برای ما مشخص میشود که دستودلی پر از مسندات و مکتوبات دارید که میتواند، حقیقتها را روشن کند. پس چرا تعلل .
سالهاست که هنرمندان و نویسندگان از بیخبرانند و شما و شاگردانتان تنها اهالی فرهنگ هستید که صاحبخبرید، چرا خبری برای ما مشتاقان بازگو نمیکنید .
استاد دکترعبدالکریم سروش دلیل نگرانیها شما اگرچه برای ما روشن است، اما اگرشما واقعیتها _ درخصوص نقش خود _ را بگویید، ناظران وقاضیانی تاریخی و نسلهایی که حضور شما را درک کردهاند وآنان که میآیند، خطوط واقعیت را به هم وصل کرده و حقیقت را کشف میکنند. داوران اصلی در راهند.
۱۳۸۸ خرداد ۵, سهشنبه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۱, جمعه
روایت انقلاب با "موج و ماه"
سايت خبري سيما فيلم : در ادامه نگارش مجموعه اپيزوديک ده عکس که زير نظر فرهاد توحيدي انجام مي شود ، اين بار حسين قره و يوسف مصدقي دو فيلمنامه ازده فيلمنامه را مي نويسند.
فیلمنامه "موج و ماه" به قلم حسين قره ، درباره سارا دختر کوچکي است که همراه مادرش به تظاهرات مي رود و گم مي شود. افراد زيادي به او کمک مي کنند تا مادرش را پيدا کند و ما به اين بهانه با جريان انقلاب و انقلابيون بيشترآشنا مي شويم.
"گمشدگان" را نيز يوسف مصدقي خواهد نوشت و داستان فرهاد عکاس يک
خبر گزاري خارجي را روايت مي کند که در يکي از روزها شاهد دستگيري دو جوان به دست نيروهاي شهرباني است. او از آنها عکس مي گيرد و پس از چندي مي فهمد آن دو از مبارزان سياسي بوده اند. فرهاد براي کسب خبري از آنها ،با خانواده شان همراه مي شود.
گفتني است "ده عکس" مجموعه 10تله فيلم مستقل درباره انقلاب است که توسط بهروز خوش رزم در مرکز سيما فيلم توليد مي شود.
تاکنون دو فيلمنامه "ترانه پاييزي" و "سرور 8 تا 5 "از اين مجموعه آماده شده اند که فرهاد توحيدي آنها را نوشته است.
فیلمنامه "موج و ماه" به قلم حسين قره ، درباره سارا دختر کوچکي است که همراه مادرش به تظاهرات مي رود و گم مي شود. افراد زيادي به او کمک مي کنند تا مادرش را پيدا کند و ما به اين بهانه با جريان انقلاب و انقلابيون بيشترآشنا مي شويم.
"گمشدگان" را نيز يوسف مصدقي خواهد نوشت و داستان فرهاد عکاس يک
خبر گزاري خارجي را روايت مي کند که در يکي از روزها شاهد دستگيري دو جوان به دست نيروهاي شهرباني است. او از آنها عکس مي گيرد و پس از چندي مي فهمد آن دو از مبارزان سياسي بوده اند. فرهاد براي کسب خبري از آنها ،با خانواده شان همراه مي شود.
گفتني است "ده عکس" مجموعه 10تله فيلم مستقل درباره انقلاب است که توسط بهروز خوش رزم در مرکز سيما فيلم توليد مي شود.
تاکنون دو فيلمنامه "ترانه پاييزي" و "سرور 8 تا 5 "از اين مجموعه آماده شده اند که فرهاد توحيدي آنها را نوشته است.
اشتراک در:
پستها (Atom)