۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

نقد نمايشي كه سال 82 اجرا شد

سال 82 درنخستين جشنواره تاترماه با گروهي از دانشجويان تاتر، نمايش زوزه سگ را اجرا كردم كه البته نمايش متوسطي از آب درآمد . نقدي هومن نجفيان برآن نوشت كه درماهنامه تخصصي صحنه شماره 14 چاپ شد . درجلسه نقد وبررسي آن نمايش گفتم :"ازآنجايي كه ما فيلسوف نداريم، درام هم نداريم ". بماند كه چه جوابي شنيدم وچه چيزها گفته شد. فعلا نقد آن نمايش را بخوانيد تا بعد مطلب مفصلي درباره ارتباط فلاسفه ونمايشنامه نويسان بگذارم .



زوزۀ سگ (تهران)

نویسنده و كارگردان: حسین قره
نمایشنامه دارای خط داستانی بكر و تازه‌ای است. نمایشنامه‌نویس به زندگی‌نامۀ «حاجی» یكی از رانت‌خواران بلند‌مرتبۀ مذهبی می‌پردازد كه اینك به خاطر تغییراتی كه در ساختار سیاسی كشور پدید آمده است از لحاظ سیاسی آسیب دیده و تحت پیگرد قانونی می‌باشد. او برای رهایی از مردابی كه در آن غوطه‌ور است فرزند ارشدش محمدرضا را كه سالیان سال است در اروپا تحصیل می‌كند به ایران فرا می‌خواند. «محمدرضا» در لحظۀ ورودش به ایران درمی‌یابد كه شرایط خانواده و جامعه با آنچه او در تصور داشته بسیار متفاوت است».
«حاجی» نماینده طیف وسیعی است كه در مدت 20 سال گذشته قدرت سیاسی كشور را در اختیار داشتند كه نزدیك شدن به زندگی خصوصی آنها و نقد عملكردهایشان، قدغن بود.
اما نمایشنامه‌نویس به خطوط قرمز نزدیك می‌شود و تابوی مقدس شخصیت متظاهر مذهبی را درهم می‌شكند. قره، حاجی را در خانه و جامعه به‌عنوان فردی قدرت‌طلب به تصویر می‌كشد كه كوچكترین حرمتی برای دیگران قایل نیست اما همواره مورد احترام مردم بوده است. «محمدرضا» زمانی كه متوجه می‌شود حاجی قصد تصاحب نامزدش را داشته است درمی‌یابد كه سایر اتهاماتی كه دیگران بر پدر او می‌زنند درست است. زیرا فردی كه دست بر روی همسر پسرش می‌گذارد می‌تواند دست به هر عمل جنایتكارانۀ دیگری هم زده باشد.
نمایشنامه‌نویس از شخصیت آقازاده‌ها (فرزندان حاجی) آشنایی‌زدایی می‌كند، تصور عمومی جامعه از آنها به این صورت است كه آنها با پدرانشان در یك مسیر گام می‌نهند و همین نگاه اجتماع باعث می‌شود كه فرزندان حاجی در صدد قتل او برآیند. اهمیت این نمایشنامه تنها به خاطر طرح مضمون تازه‌ای است كه ارائه می‌دهد. اما از منظر ادبیات نمایشی این نمایشنامه با ضعف‌های عدیده‌ای روبروست.
نمایشنامه‌نویسی بدون در نظر گرفتن تفاوت صحنه در تئاتر و سینما اثر خود را نگاشته است. در صحنه‌پردازی سینما به خاطر نزدیك بودن دوربین به بازیگر و كوچك بودن قاب صحنه بازیگر همواره در مركز دید تماشاگر است. برای همین كوچكترین حركت او به راحتی در ذهن مخاطب ثبت و ضبط می‌شود. بنابراین نماهای كوتاه دوربین تأثیر بسزایی در شكل‌گیری داستان دارد. اما در تئاتر به خاطر گستردگی قاب صحنه بازیگر نمی‌تواند در مركز قاب قرار بگیرد و درنتیجه مخاطب تئاتر نسبت به بیننده سینما از تمركز كمتری برخوردار است و نمایشنامه‌نویس مانند نویسندۀ فیلمنامه نمی‌تواند به سرعت صحنه را تعویض كند برای همین صحنه‌های تئاتری از لحاظ زمانی از صحنه‌های سینمایی طولانی‌تر است.
نكته پایانی گم شدن خط داستانی در نمایشنامه است در داستان «حاجی»، «محمدرضا» را به ایران دعوت می‌كند تا گرهی از كار او را بگشاید اما «حاجی» مقدمات ملاقات خود را با فرزندش فراهم نمی‌سازد و اگر «محمدرضا» به پیگیری داستان نمی‌پرداخت هرگز «حاجی» را نمی‌دید.

هیچ نظری موجود نیست: