در حالی که «کلود لوی استراوس» روز جمعه هفته پیش درگذشته، رسانههای جهان یک روز پس از خاکسپاری، خبر درگذشت او را منتشر کردهاند.
کلود لوی استراوس، انسان شناس مشهور فرانسوی در سن یکصد سالگی درگذشت.
در حالی که «کلود لوی استراوس» روز جمعه هفته پیش درگذشته، رسانههای جهان یک روز پس از خاکسپاری، خبر درگذشت این متفکر فرانسوی و پدر علم انسانشناسی را منتشر کردهاند؛ استراوس یک ماه پیش از سالروز 101 سالگیاش درگذشت. خانواده او میخواست مراسم خاکسپاری را به صورت خانوادگی و خصوصی برگزار کند، به همین دلیل خبر درگذشت او را با تأخیر اعلام شد. خانواده لوی استراوس نمیخواستند با هجوم رسانهها در این مراسم مواجه شوند. او روز دوشنبه در منطقه «لینرول» که ملکی در آنجا داشت به خاک سپرده شد. لوی استراوس از 2 سال قبل دچار شکستگی استخوان لگن شده بود و به دلیل پیری و خستگی ناشی از آن به سختی زندگی میکرد.
نیکولا سارکوزی رئیسجمهور فرانسه پس از دریافت خبر درگذشت کلود لوی استراوس طی پیامی تأسف خود از این اتفاق را به مردم فرانسه اعلام کرد. ژاک شیراک، رئیسجمهور پیشین فرانسه نیز در این ارتباط گفت: «نه فقط فرانسه، بلکه دنیا مردی بزرگ را از دست داد. او انسانشناسی بینظیر با هوشی خارقالعاده بود. او زندگیاش را صرف شناخت و معرفی فرهنگهای مختلف، تفاوت آنها، غنای آنها و ظرافت آنها کرد.»
استراوس یکی از تأثیرگذارترین متفکران فرانسوی قرن بیستم، از بنیانگذاران مکتب انسانشناسی ساختارگرایانه در دهه پنجاه میلادی بود.
لوی استراوس در بروکسل به دنیا آمد (۱۹۰۸) اما در پاریس به تحصیل فلسفه و حقوق پرداخت. در دانشگاه به سنت فلسفی امانوئل کانت گرایش داشت. در آستانه جنگ جهانی دوم، در گریز از وحشت نازیان، به آمریکای لاتین کوچ کرد. در دل جنگلهای انبوه و در دیدار با قبایل وحشی آمازون بود که به اسرار زندگی خیره شد و به پارهای از رمز و رازهای بشر دست یافت.
لوی استراوس با کندوکاو در زندگی معنوی اقوام «ابتدایی» به این نکته پی برد که کارکرد ذهنی «انسان نامتمدن» در بنیاد با ذهنیت پیشرفته و خردگرای انسان مدرن فرقی ندارد؛ آیینها و باورهای «جماعت ابتدایی» با تفکرات و نظریات «جامعۀ پیشرفته» وجوه مشترکی دارند که میتوان آنها را «قالبهای ساختاری» خواند.
لوی استراوس در بازگشت به فرانسه به سال ۱۹۴۹ به انتشار پژوهشهای خود در زمینه انسانشناسی و قومشناسی دست زد. او در کتابی که خود اثر ادبی درخشانی است، نشان داد که اقوام «عقبمانده»، که «نامتمدن و ابتدایی» خوانده میشوند، از نظر فعالیت ذهنی از شهروندان جوامع متمدن هیچ کم ندارند، و کنشهای مغزی آنها به همان اندازه غنی و پیچیده است. کتاب «بومیان غمگین گرمسیر» در دهه ۱۹۵۰ و دوران مبارزات ضداستعماری طنین سیاسی بلندی داشت.
اثر بزرگ لوی استراوس به نام «انسانشناسی ساختاری» که در سال ۱۹۵۵ منتشر شد، دانش شناخت اقوام و فرهنگهای بیگانه را از بنیاد دگرگون کرد. او با ارائه نمونههای زنده و متنوع نشان داد که هنجارهای رفتاری و موازین اخلاقی در تمام جوامع بر پایه رشتهای از الگوها یا ساختارهای پیشین استوار است. لوی استراوس با انتشار پژوهشهای بیشمار خود به پیریزی «گفتمان ساختاری» یاری رساند. او با مطالعات گسترده در عرصههای گوناگون زبان و اندیشه و روان، نشان داد که کارکردهای ذهنی و روحی انسان در اقلیمهای گوناگون سخت رنگارنگ هستند، اما بنیادهای ساختاری کمابیش پایدار و یکسانی دارند. او ثابت کرد که زندگی معنوی اقوام ابتدایی (شامل باورها و آیینها و اسطورههای پرشاخ و برگ) هیاهویی بیهوده نیست، بلکه عناصر یک نظام نشانهای است که به یاری ساختارشناسی قابل فهم است. انسان متمدن جوامع مدرن نیز در اساس با بهرهگیری از همین «ساختارها» دنیای خود را قابل فهم میسازد.
کلود لوی استراوس در سال ۱۹۵۹ به کرسی استادی انسانشناسی اجتماعی کالج فرانسه برگزیده شد و در سال ۱۹۶۲ کتاب اندیشه وحشی را چاپ کرد که تقدیر محافل علمی را به همراه داشت. مرگ کلود لوی استراوس روز سهشنبه به وسیله ناشرش اعلام شد. کتابهای «اندیشه وحشی» و «خام و پخته» از مشهورترین نوشتههای آقای لوی استراوس هستند.
به نقل ازسایت خبرآنلاین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر