۱۳۸۷ دی ۵, پنجشنبه

دست خط استاد زنده یاد اکبررادی


به همت یک دوست قدیمی نمایشنامه یخ سوخته به دست استاد اکبررادی رسید . شب با استاد تماس گرفتم وگفت که دوروزدیگه بیا تا درباره نمایشنامه صحبت کنیم . خیلی خوشحال بودم . بارادی سه ساعت درباره قلبی که دراین سی سال اتفاق افتاده صحبت کردم که چطورچپ های اسلامی سعی کردن سروش ،حجاریان ، گنجی و... چه بسیارآدم دیگر را جای روشنفکر به خورد نسل من بدهند تا یاد وخاطره روشنفکران اصیلی مثل رادی ، بیضایی ، ساعدی درحوزه نمایش وبسیارنام دیگررا درحوزه های دیگر پاک کنند . فقط بخاطررعایت سن استاد بیشترصحبت نکردم . دست خطی ازسر لطف برای نمایشنامه یخ سوخته نوشته بود که بد ندیدم امروز که 5 دی مصادف با درگذشت نمایشنامه نویس بی نظیرچون اوست را روی این وبلاگ بگذارم . اما مطلب اصلی این است که کسی دیگرجای رادی را نخواهد گرفت . 5 دی روزعجیبی است . تولد بیضایی ، مرگ رادی وزلزله فجیع بم . که من برای همه این اتفاقات مطلب نوشته ام که به مروربازهم روی این وبلاگ خواهم گذاشت .

۱۳۸۷ آذر ۲۵, دوشنبه

اجراي بد اخلاقي سياسي درتاترشهر

بازهم يادداشتي كه درروزنامه همشهري عصربه چاپ رسيد درمورد هياهوهاي بي مورد براي تاترشهر .



5 روز كه ازآذرماه گذشت بنا به دلايل خبري يادداشتي درهمشهري عصر به چاپ رسيد كه درآن به مساله تاترشهرواتفاقات حواشي آن مي پرداخت . ازجمله اين كه حاشيه هاي خبريي كه با محوريت تاترشهر شكل گرفته است ، بيشتر رنگ وبوي بد اخلاقي سياسي به خود گرفته وشايد بهتراست بدنه دولت به جاي اعتراض به شهرداري وفشار آوردن به مترو به سراغ ساخته سازه هاي مورد نياز تاترتهران بروند .
تهران 12 ميليون نفري فقط يك مجموعه تاترشهر دارد كه تعدادي ازسالن هاي اين مجموعه نيز به طور غيراستاندارد شكل گرفته اند ازجمله سالن خورشيد كه موتورخانه مجموعه بود. هنرمندان سال ها درنوبت اجرا مي مانند و تاترشهر كه قلب تپنده تاترايران باشد با باطري اضطراري زندگي مي كند، چه مترو از كنار آن بگذرد چه نگذرد . اما مساله ديگر كه كماكان مهم است ، اينكه دردنياي امروز ديگر جلوگيري ازتخريب يك ساختمان كه سازه آن حدود 50 سال قبل ساخته شده است چندان كار دشواري نيست ، چرا كه درحال حاضر مهندسان درجهان والبته درايران آن قدر توانايي دارند كه بتواند مشكلات مجموعه تاترشهر را بدون حواشي سياسي روي پا نگهدارند . درنهايت امر نيز اگر اين مجموعه (كه به قول درست آقاي صفارهرندي وزير محترم ارشاد دغدغه مردم است ) با توانايي مهندسان ايراني مقاوم نشد ، مي توان با مشاركت نهاد هاي مسئوول ازجمله ميراث فرهنگي ، وزارت ارشاد ، مركز هنرهاي نمايشي ،(‌كه البته پيش از آقاي صفار هرندي قراربود به سازمان تاترتبديل شود اما با حضور ايشان درمقام وزير به اداره كل هنرهاي نمايشي تقليل يافته واين نكته از خاطر ما دوستان تاترپاك نخواهد شد ) وشهرداري تهران دريك كارگروه ويا كميته وبا لحاظ شرايط خاص مجموعه به يك مشاوره خارجي سپرده شده تا اين سازه كه دغدغه وهويت مردم تهران است كماكان باقي بماند وبا حركت مترو و ايضا ساخته شدن مسجد كه البته دردوره شهرداري ، دكتر محمود احمدي ن‍ژاد ( رييس جمهور محترم ) درشوراي شهر دوم به تصويب رسيد تخريب نشود .
ازآنجايي كه انقلتي باقي نماند اين را هم گفته مي شود كه تصويب ساخت مسجد درحاشيه جنوبي تاترشهر درشوراي دوم اعتراض هنرمندان را به همراه داشت كه صرفا صنفي بود وكسي مشكلي با ساخت مسجد نداشت ، اما مساله هنرمندان تاتراين بود كه چرا پاركينگ تنها مجموعه فعال وحرفه اي تاتركشور بايد تبديل به مسجد شود وچرا درخيابان وليعصر مكان يابي ديگري صورت نمي گيرد تا تغيير كاربري داده وتبديل به مسجد شود . اعتراض هنرمندان به جايي نرسيد و زمين ضلع جنوبي به مسجد تبديل خواهد شد .
اما مساله كه باري ديگر تاترشهر را به ميدان كشيده است ، اين است كه هنرمندان تاتروسينما آروزي رفتن روي صحنه تاتررا دارند (حالا بماند كه چرا اين آروز تحقق پيدا نمي كند ومثلا بزرگان تاتربه دليل كمبود هاي فراوان هردو يا سه سال فرصت پيدا مي كنند تا به صحنه بروند )وتنها خانه اميد هنرمندان ،تاترشهر است، آخرهيچ وعد ه ديگري درخصوص ساخت تاتر تحقق نيافته است، وبه همين خاطر نگران هستند كه مبادا اين خانه اميد از دست برود . اين دغدغه اصيل است وقابل احترام وبايد همه نهاد هاي درگير وارد ميدان شوند تا تاترشهر زنده بماند اما مساله اين است نه تخريب تاترشهر با مترو ومجموعه شهرداري است ونه قهرمانان نجات اين مجموعه بدنه دولت هستند كه دراين سالها مهري هم به اهالي تاترنشان نداده اند .
بدنه دولت دراين سالها به مساله ميراث فرهنگي وگردشگري توجه ويژه دارند به همين خاطر مي توانند ازآثارتاريخي كه نه فقط هويت پايتخت كه هويت يك سرزمين ويك ملت را رقم مي زند ازجمله بافت تاريخي كرمان ، دزفول و... تا مقبره درحال ويراني كوروش دفاع كنند وپيگير باشد تا هويت ما ايرانيان ازميان نرود ودرذيل اين اقدام نيزهمه نهاد تمام توان خود را صرف كنند تا تاترشهر كه ميراث معنوي اين كشوراست ، باقي بماند .
حرمت هنرمندان را نگهداريم وآنها ومكان مقدس شان را به بازي ها وبد اخلاقي هاي سياسي درآستانه انتخابات نكشانيم .

نگار خويش به اسم بيگانه

اين يادداشت واكنشي به نام گذاريي خودروي ايراني ،مينياتوراست كه به دليل معذوريت هاي مطبوعاتي با كمي اغماض ومحدوديت نوشته شد ودرهمشهري عصر به چاپ رسيد .


روز گذشته دكتر محمود احمدي نژاد رياست محترم جمهور خودروي تمام وطني ساپيا را رونمايي كردند ودرسالن اجلاس سران خط توليد اين خودرو افتتاح شد . بماند والبته به ما بي ارتباط است كه خبرگزاري فارس درخبري به نقل از رييس موسسه استاندارگفته بود كه اين خودروي وطني مجوزاستاندارنگرفته است . اما مطلب ما چيز ديگري وانتظار ما صد البته ازدولت محترم كه به اقرار خود تمام تلاشش را معطوف حفظ هويت اسلامي ايراني كرده است بايد درنامگذاري خودروي وطني دقت بيشترمي كرد . نام خودرو " مينياتور" گذاشته شده ، آن هم با اين رويكرد كه هنرسراسرظرافت وشاعرانگي ايراني به مينياتور مشهور است . قطعا غفلتي صورت گرفته است وگرنه مشاوران هنري وفرهنگي دولت مي دانند كه مينياتور
واژه اي فرانسوي است كه دراصل واژه ميني موم بوده به معني سرب سرخ ،كه در اواسط قرون سياه وسطي شكل گرفت واين واژه به همراه ناتورال مي شود طبيعت كوچك وظريف كه راه يابي آن به زبان ايرانيان هم دردوره ايي بود كه دربارهاي قاجارچوب حراج به پيكرايران وهنرايراني زده بودند ونقشه ايران حقيرمي شد وفرهنگ ايراني فقير . فرنگيان زماني به طمع استعمارراههاي آبي وخاكي ايران را درمي نورديدند وپادشاهان ايراني را به سخره مي گرفتند وخاك زرخيز ما را به توبره مي كشيدند براي هنرنگارگرايراني كه نگارهاي عاشقانه وعارف ومي كشيد وارتباطش با طبيعت درحداقل ،كه چشم سرش را به بصيرت چشم دل طاق زده بود ، به اشتباه وبلكه به اشتباهي بيشتر مينياتور ناميدند . انتخاب اين نام براي خودرويي كه قراراست نمادي ازشكوفايي دوباره ما ايرانيان باشد متاسفانه به نظر مي رسد كه اشتباه باشد ، غير از آن كه واژه فرنگي است براي محصولي كاملا وطني ايراد ديگري كه دراين است كه اين واژه دردوره ايي به ايران رسيد كه سراشيب تاريخش را طي مي كرد ومينياتور شايد يادآوردوراني باشد كه ايران دراوج نبود . البته دوستي مي گفت كه يكي از پيشنهادها براي نام اين خودرو نگار بود است كه چه شايسته مي شد اگراين بود .
حضرت حافظ مي فرمايد : من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش

نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه